مردم شهر ایذه مثل یک ماه تابان همیشه شاد و شادان
اما همسایه ی ما یه خورده هست نالان از بچه های نادان
چون بچه های محله هستند خیلی بی کله
با شیپور و تیرکمان می کنن همسایه را دگرگون
همسایه میشه بیزار می افته از کار و بار
منم با یک تذکر می برم آنها را به تفکر
بچه ها میشن جمع و جور با همسایه ها جور
با این تذکر و کار همسایه میشه خوشحال
آهای آهای بچه ها
با یک همکاری ساده کردیم یک کار فوق العاده!
بهاره عباسزاده
يکشنبه 5 دی 1395 |
گاهی اوقات دلم میشکند از ناله های مادران میشکند
از کودکان پر شکسته میشکند و از اسیران ایران میشکند
گاهی اوقات بغضم هم میترکد از خرمشهر و خونین شهر میترکد
از بی بی مریم آن بانوی شیر زن و دریا قلی آن جوانمرد پیل تن
گاهی اوقات هم همانند کوه, استوار می ایستم به افتخار اروند رود ماندگار
به افتخار همه ی شهیدان ایران به افتخار خوزستان و دلیران
سروده های بهاره عباسزاده(هشت دو)
يکشنبه 5 دی 1395 |
عشق من!
روز اولی که تو را دیدم
روزی بود که برگ های پاییزی
رقصنده در هوا ترکم میکردند
و من همان لحظه برگ به برگ عاشقت شدم!
(nanoko)
يکشنبه 5 دی 1395 |
آه باران دوستت دارم من
هم خودت را هم صدای شرشرت را
من خدا را شکر گویم وقتی از باران خواست که ببارد
قطره های سرد بارا روی سطح پنجره
سرسره بازی میکنند
کاش تا آخر عمر
پنجره با بارا دوستان صمیمی باشند
آه باران,باران
هم خودت را هم صدای شرشرت را
من خدا را شکر گویم وقتی از باران خواست که ببارد
قطره های سرد بارا روی سطح پنجره
سرسره بازی میکنند
کاش تا آخر عمر
پنجره با بارا دوستان صمیمی باشند
آه باران,باران
جملات ادبی اثر:محدثه احمدپور(nanoko) کلاس هشت یک
يکشنبه 5 دی 1395 |